تربیت از نظر مکاتب اسلامی
دین مقدس اسلام یگانه دینی است که به تمام زوایای زندگی بشریت توجه نموده و برای هریک از خواسته های انسان پاسخ در خور شان ارائه نموده است، هیچ یک از خواسته های فطری بشر بی پاسخ نمانده است
. ولی در اسلام برخی از امور است که توجه ویژه به آن مبذول گردیده است، به عنوان مثال با اینکه اسلام برای اقتصاد و زندگی دنیوی بشر خیلی اهمیت میدهد و همواره انسان را به کار و تلاش ترغیب میکند ولی آن را معیار ارزش اجتماعی انسان نمی داند، بلکه ارزش اجتماعی انسان را به ایمان به خدا می داند که آن ایمان اخلاق را به همراه داشته باشد چون اخلاق است که موقعیت فرد را در میان جامعه تحکیم میبخشد و رابطه او را با جمع بطور دقیق ترسیم میکند تا افراد جامعه بر اساس مقتضیات زمان بسوی رشد و تعالی حرکت نماید.لذا میطلبد که در فضای فرهنگی باز و زمینه آموزش افراد فراهم گردد و ابزار های ایجاد سازواری ارتباط فرد و جامعه را آنگونه که اسلام آورده است مطرح شود
.آموزش و تربیت یکی از ابزار های جاودانگی شخصیت فرهنگی همه ملت ها است نیروی است که گاه میراث دینی و اخلاقی امت ها را جاودان می سازد و روند رشد وترقی آن هارا هموار می سازد
. و گاه با عث افسردگی و عقب ماندگی ملت ها میگردد. البته این رشد یا عقب ماندگی به میزان اگاهی و فهم کسانی بر میگردد که زمام تربیت افراد جامعه را بدست گرفته اند . چنانچه افلاطون در پنج قرن قبل از میلاد ترقی یا انحطاط جامعه را به نظام تعلیمی و تربیتی و سلامت و عدم سلامت آن مرتبط دانست و گفت میان بهنجاری نظام سیاسی و سلامت نظام تربیتی و نا بهنجاری نظام سیاسی را با نا سلامتی نظام تربیتی ارتباط مستقیم وجود دارد. هر چند افلاطون سلامتی و عدم سلامتی نظام سیاسی جامعه را به مساله تربیت مرتبط دانسته است اما حقیقت این است که در تمام امور زندگی بشر اعم از سیاست اقتصاد فرهنگ و... تربیت نقش دارد.با توجه به جایگاه نظام تربیتی و تاثیر آن بر ترقی جامعه پژوهش گر سعی نموده است که نگاه اجمالیی را در شیوه ها و روش های تربیتی مکاتب اسلامی بیندازد تا روشن گردد مکاتب اسلامی چه گرایش وشیوه های را درنظام تربیتی و تعلیمی داشته اند هرچند مکاتب اسلامی به اصل شیوه آموزش پرداخته اند ولی میتوان از لابلای نظرات شان روش های تربیتی در حوزه علمیه را استنباط نمود
نقل گرایان و روش های آموزشی
قبل از این که به اصل بحث پرداخته شود لازم است چند نکته روشن گردد
:1 –
چرا یکعده از دانشمندان مسلمان نقل گرایان نامیده شده اند؟2-
اصل علم از نظر نقل گرایان چیست ؟وجه تسمیه نقل گرایان
اینکه چرا به گروهی از دانشمندان اسلامی نقل گرا اطلاق میگردد در وجه تسمیه آن باید گفت چون آنها آنچه که در کتاب
(قرآن) و سنت (حدیث) آمده اصل میدانند و جز آن هرچه باشد و هر چه هست فروعاتی می دانند که باید به اصل بر گردد لذا نقل گرا نامیده شده اندعلم از نظردانشمندان نقل گرا
دانشمندان نقل گرا وقتی در تحلیل و تجزیه واژه علم پرداختند و خواستند که معرفی نماید که چه چیزی علم بر آن علم اطلاق میگردد آمدند مفهوم علم را تضییق نمودند و گفتند علم به آن علومی اطلاق میگردد که در حال یعنی امروز به آن نیاز است و در آینده سودمند میافتد این علم است که سبب شناخت انسان به راه آخرت میگردد لذا غزالی علم را به علم مکاشفه و علم معامله تقسیم میکند و میگوید علم مکاشفه علم مقربان و صدیقان است که از طریق شهود و الهام بدست میآید، اما علم معامله علم به امور پسندیده و ناپسند در رفتار با مردم است که از طریق آموزش بدست میآید و با مراجعه به کتاب و سنت حاصل می شود و نتیجه این علم هم علم به آخرت است
. غزالی با این تقسیم علومی دیگر همچون فلسفه کلام منطق و... را نفی نمودندبا توجه به آنچه گفته شد بدست می آید که نقل گرایان برای عقل در پیدایش معرفت و شناخت فقط راهنمایی به شرع را قایلند و از رسیدن به حقایق قوانین طبیعی عقل را عاجز می دانند
نکته دیگری که باید توجه داشت این است که نقل گرایان میان تعلیم وتربیت فرق قایلند یا به تعبیر دیگر از نظر این ها میان تعلیم و تربیت عین هم نیستند بلکه غیر هم هستند تربیت اعم و گسترده تر از تعلیم است چه بسا تعلیم نباشد ولی تربیت باشد لذا تاکید دارند که کودک را قبل از اینکه تعلیم دهیم باید تربیت نماییم
روش های آموزشیی مورد تاکید نقل گرایان
اهل نقل به پاره ای از امور به عنوان رکن اساسی آموزش نگاه نموده اند و تاکید دارند که اگر آموزش بر این پایه ها استوار نباشد ناقص یا غیر مفید خواهد بود که به این روش های تاکید شده به طور مختصر اشاره میگردد
.الف
: تعلیم به اندازه فهم متعلم: اهل نقل قایلند که یادگیری گونه ای توانایی است دانش آموز اگر چیزی را نفهمد یاد نمی گیرد حتی اگر به صورت ظبط گونه هم باشد و آن را حفظ نماید باز هم خیلی زود فراموش می کند. این را باید به عنوان نظر و دیدگاه صحیح و قابل قبول تلقی نمود چون این مساله را ما های که به عنوان کوچک طلبه یک دوره ای را گذراندیم تجربه کرده ایم و دیدیم که امور نفهمیده چگونه از دست مان رفته است مخصوصا در همان آغاز که برای ترکیب بسم الله ... چند وجه را ذکر مینمودند و چندین قول و نظریه مورد بررسیقرار می گرفت. لذا اگر تاکید دارند که به دانش آموزش به اندازه فهمش آموزش داده شود تاکید بجا و پسندیده است.ب
: روش گفتگو بجای سخنرانی: برای اینکه دانش آموز از آموزش بهره برد لازم است از روش تعلیم به شیوه تلقین و سخنرانی پرهیز شود یعنی چنین نباشد که استاد متکلم وحده باشد بلکه از روش های که بر مباحثه و مناظره مبتنی است استفاده شود زیرا این روش فوائد ذیل را در بردارد:-
فراگیری عمیق مطلب: وقتی تدریس به صورت مباحثه در آمد دانش آموز تا مطلب را خوب نفهمیده از آن نمیگذرد و این سبب میگردد تا وی مطلب را خوب و عمیق بفهمد.-
رشد شخصیت دانش پژوه: روش مناظره ای سبب میگردد دانش پژوه برای خودش احساس شخصیت نماید چون وقتی با استاد همزبانی میکند با خود میگوید پس من هم می توانم مانند استاد اظهار نظر نمایم لذا سبب میگردد که شخصیت دانشجو خیلی زود رشد نماید. علاوه بر این این روش سبب عادت دادن شاگرد به واقع گرایی میشود.–
فراخوانی دانش آموزان برای یاد گیری: اگر روش مناظره ای و مباحثه ای مراعات گردد سبب میشود آن عده از طلاب که درس را نفهمیده اند و از سوی دیگر از پرسش شرم دارند روی شان باز شود و آنجای را که نفهمیده اند از معلم و استاد بپرسد.توجه: بر معلم است که هیچگاه از شاگرد نپرسد که آیا فهمیدی؟ زیرا این پرسش به صورت مستقیم چه بسا سبب گردد که طلبه شرمنده شود یا اینکه اورا وادار به دروغ گوی نماید
ج
: پرهیز از تنبیه و مجازات: یکی دیگر از شیوه های که در امر تعلیم، اهل نقل به آن توجه و تاکید دارند پرهیز از تنبیه و مجازات های است که از جنبه اصلاحی و کاربرد تربیتی آن فراتر رود هر چند این ها اصل تنبیه را نفی نمیکنند بلکه اصرار دارند مبادا تنبیه باعث تخریب شخصیت متعلم گردد و سبب کاهش عزت نفس در وی گردد. لذا غزالی بشترین تاکید را بر این دارد که تنبیه باید غیر مستقیم و از سر مهر باشد نه از سر قهر و ستم.ابن جماعه که یکی دیگر از دانشمندان نقل گرا است چگونگی تنبیه را به چهار دسته تقسیم می کند
:–
غیر مستقیم بدون اینکه روی سخن را متوجه او کند یعنی از شیوه در به تو میگویم دیوار تو بشنو استفاده نماید-
اشاره و تذکر به تنهایی اگر شیوه اول موثر واقع نشد و افاده نکرد باید به تنهایی و با زبان نرم و با کمال محبت به او تذکر دهد که خود را اصلاح نماید–
تذکر به تنهایی و با درشتی: اگر دو روش قبلی مفید واقع نشد و کفایت نکرد در تنهایی با درشتی وشدت با او صحبت نماید و اشتباهات اورا برایش تذکر دهد–
طرد از خود : اگر همه روش های ذکر شده مفید واقع نشد اور ا از خود طرد نماید.د
: توجه به ورزش و تفریح: دیگر از روش های که در امر تربیت به آن از سوی نقل گرایان توجه شده مساله تفریح و ورزش می باشد، زیرا نقل گرایان خوب درک کرده اند که اگر دانش پژوه به تفریح و ورزش نپردازد سبب میگردد که در مرور زمان از درس خسته شود و هوشش آن کارایی لازم را نداشته باشد تا اینکه منجر به ترک تحصیل گردد. این چیزی است که با تجربه عینی مشاهده می شود و امروز در جامعه بسیاری از افراد را دیده ایم که در مساله تعلیم و فراگیری افراط کردند و به امر تفریح و ورزش بی توجهی نشان دادند تا اینکه از درس و بحث کاملا محروم گردیدند.ه
: رعایت مساوات وبرابری میان دانش آموزان: یکی دیگر از ویژگی های مورد تاکید نقل گرایان توجه به رعایت کامل برابری و مساوات میان طلبه های درس می باشد. آنچه از این قول می توان استنباط نمود این است که معلم بخواطر بعضی مسایل جانبی مانند آشنا بودن از قبل، فامیل بودن، همشهری بودن و... به یکعده توجه کند و آن های که با او آشنایی ندارد مبادا بی اهمیت از کنارش بگذرد. فقط در یک صورت معلم و استاد میتواند بر شاگرد توجه ویژه ای داشته باشد و آشکارا او را مورد تکریم و احترام قرار دهد که آن دانش آموز و طلبه نسبت به سایرین از نظر سواد و ادب برتر و بالاتر باشدرابطه معلم و شاگرد از نظر ابن سحنون
ابن سحنون و قابسی که از دانشمندان نقل گرا هستند در رابطه با مساله رابطه معلم و شاگرد قایل هستند که رابطه این دو باید برپایه مهربانی و عدالت نهاده شده باشد
.در توضیح مهربانی قایلند مهربانی یعنی پرهیز از افراط و تفریط در بر خورد با دانش آموزان یعنی معلم نباید همیشه باشاگردانش ترش رو و عبوس باشد و همچنین نباید از این طرف بیفتد و با شاگرادانش مزاح و شوخی نماید
. در توضیح عدالت دارد که عدالت چند صور برایش متصور است که معلم باید در همه این امور عدالت را رعایت نماید که آن معانی عدالت عبارتند:–
برابری در رفتار و برخورد با دانش آموزان-
پرهیز از تنبیه بدنی-
بیش از آنچه وظیفه اش است آموز ش دهد: شاید منظور این باشد که استاد طبق قراردادی که با اداره مربوطه بسته است وظیفه اش این است که فلان عنوان ها و سرفصل هارا در فلان زمان معین تا فلان حد تدریس نماید ولی آن رابطه شاگردی که بر مبنای عدالت استوار است میطلبد که استاد بیش از آنچه که برایش وظیفه تعیین شده به شاگردانش آموزش دهد–
نگذشتن از مطلبی که برای طلبه خوب حل نشده است–
آموزش امور واجبی: بر معلم است که امورواجبی را که دانش آموز باید بیاموزند آموزش دهند
وظایف معلم از نظر ابن حجر هیثمی
ابن حجر نیز مانند سایر نقل گرایان وظایف چندی را برای معلم بر می شمارد که عبارت است از
:–
آموزش واجبات بر دانش آموزانپرهیز از ستم بر شاگردان: منظور از این جمله که می گوید پرهیز از ستم بر شاگردان شاید این باشد که معلم از نظر رفتاری و گفتاری از ظلم کردن پرهیز نماید زیرا ممکن است یکبار معلم نسبت به شاگردانش از نظر رفتاری ظلم نماید یعنی میان شاگردان تبعیض قایل شود یا آنچه حق او است برایش ندهد و یکبار هم میتوان به حاشیه پرداختن در کلاس را مصداق ظلم دانست چون معلم اگر بجای اینکه به وظیفه خود که همان آموزش دانش آموزان است به مسایل حاشیه ای که عمر و وقت طلبه ضایع می گردد بپردازد ظلم است که باید از آن پر هیز گردد.
سعی در بهبود قرائت قرآن دانش آموزان
: همانگونه که قبلا اشاره رفت که نقل گرایان علم را فقط در قرآن و علومی که انسان را به امر آخرت آشنا میسازد منحصر نمودند در نتیجه تاکید شان این است که که معلم باید سعی کند که دانش آموزان به صورت درست ویا به تعبیر دیگر حرفه ای در امر قرائت و فهم قرآن مسلط گردند همچنین میتوان گفت وظیفه استاد است که کاری کند که طلبه ها به فهم قرآن وادار گردند، همچنین جلساتی قرآنی متناسب با فهم دانش آموزانش بر گزار نماید..وظایف معلم از نظر غزالی
جایگاه معلم در رشد شخصیت دانش آموز قابل انکار نیست به گونه ای که هر دانش آموز که به مرحله ای از علم و معرفت دست یافته است و یا از نظر معنویت قله های رفیع را فتح نموده است بدون تردید در محضر استاد یا اساتیدی بوده که خود آن اساتید مراحل را به وجه احسن طی نموده اند و خوب آموزش داده است
. لذا جناب غزالی تصریح دارد که معلمی شغل مهم است باید به وظایف خویش خوب عمل نماید و آن وظایف عبارت است از:– مهربان بودن با شاگردان: به نظر میرسد غزالی به این نکته به این جهت اصرار دارد که دانش آموزان با انسان مهربان زود ارتباط برقرار میکند، تا ارتباط بر قرار نشود افاده و استفاده معنای خودش را نمی یابد لذا وی تاکید بر مهربان بودن معلم نسبت به شاگردان دارد اگر معلم مهربان باشد چه بسا درس و بحث از یاد دانش آموزان برود ولی آن مهربانی استاد هرگز از یادشان نخواهد رفت.
– برای رضا خدا تعلیم نمودن: معلم آن تعلم را که انجام می دهد باید در آن اخلاص داشته باشد و برای خشنودی ذات حق تدریس نماید و هیچگونه انتظار از دیگران نداشته باشد و دنبال دستمزد و تشکر از دیگران نباشد.
– کوتاهی نکردن در نصیحت شاگردان: به نظر می رسد منظور این باشد که استاد فقط به خواندن آن متن معین اکتفا نکند بلکه در خلال فرصت ها به شاگردان از نظر معنوی و اخلاقی تذکر های بدهد و ایجاد انگیزه نماید و هدف های علمی برای آن ها بازگو نماید و همچنین برخورد های اجتماعی و...برای شاگردان متذکر شود.
– بازداشتن شاگردان از اخلاق زشت: استاد فقط به درس گفتن اکتفا نکند بلکه اگر دید که شاگردانش به برخی از عادات ناپسند یا خدای نکرده صفات رذیله گرفتار است باید کاری بکند که او از آن رفتار زشت دست بردارد البته آن حالت مهربانی نباید هیچگاه فراموش گردد.
– تعلیم به قدر فهم دانش آموز: اگر استاد به قدر فهم دانش آموزان تدریس نکند هم وقت خودش را ضایع نموده و هم نسبت به دانش آموزانش ظلم روا داشته است زیرا اگر وقتی بالا تر از فهم سخن گفته شود هیچ چیزی را متوجه نمی گردند و یا اگر پائین تر از فهم آنان سخن گفته شود باز هم عمر آنان تضییع گردیده لذا باید جانب تعادل حفظ گردد.
– عامل به علم خویش باشد: یکی از مسایل که جناب غزالی روی آن انگشت نهاده و تاکید دارد معلم و استاد آنچه که می داند باید به آن عمل نماید این تاکید علاوه بر اینکه در آیات و روایات از عالمان بی عمل به بدی یاد شده و از آن ها خواسته شده است که به آنچه می دانند عمل نمایند شاید به خواطر این باشد که معلم در واقع به عنوان الگو و اسوه برای شاگردانش میباشد لذا باید عالم عامل باشد تا شاگردانش نیز عالم عامل تربیت گردد.
– بدگویی نکردن از علومی که دیگر معلمان تدریس می کند: یکی از نکاتی است که یک نفر معلم در مقام تدریس و تعلیم به آن توجه داشته باشد همین نکته است: زیرا چه بسا علومی وجود داشته و دارد که برخی از معلمان و اهل علم آن را قبول ندارد و حتی آن را که علم نمی دانستند هیچ، بلکه تدریس و تعلیم آن را هم جایز نمی دانستند مانند علم فلسفه که برخی از علماء در سابق آن را قبول نداشتند و یا بر خی از رشته های علوم انسانی که امروز برخی از دانشمندان حوزوی آن را به عنوان علم قبول ندارند ولی معلم نباید آن علم را که خود تدریس نمی کند و دیگران تدریس می کند از آن بدگویی نماید.
وظایف شاگردان و متعلم از نظر غزالی
جناب غزالی همانگونه که برای معلم واستاد وظایفی را بر می شمارد همچنین برای شاگردان و متعلمین نیز نیز وظایفی را ذکر میکند که آن وظایف عبارتند از
:–
تحلیه باطن از زشتی ها: قبل از هر چیزی که به سراغ علم میآید باید جان و سرشت خویش را از اخلاق زشت و نا پسند پاک نماید و خود را به زیور اخلاق الهی آراسته نماید که این هم بدست نمی آید مگر از طریق عبادت و پرداختن به نماز و دعا.پرهیز از پرداختن زیاد به امر دنیا
: دیگر از وظایف متعلم این است که بیش از حد نیاز نباید خود را به امور دنیا مشغول نماید چون اگر بیش از حد نیاز خود را به دنیا مشغول نمود از تحصیل باز میماند.پرهیز از بزرگفروشی بر معلم
: متعلم نباید بر معلم و استاد خویش فخر فروشد و خود را در مقابل او بزرک بیند بلکه خودرا نسبت به استادش کوچک دیده و زمام امر را یکجا به دست استاد وا گذارد.پرهیز از ژرف کاوی یکباره در علوم
: متعلم در آغاز یکباره درپی ژرف کاوی علوم برنیاید بلکه ترتیب را رعایت نماید آنچه مهمتر است آغاز نماید. این دیدگاه امروز به نظر می رسد جایگاه نداشته باشد چون جامعه تخصص محور شده است پس چه بهتر که یک طلبه در یک موضوع خاص خیلی جدی وارد تحقیق شود و در همان رشته صاحب نظر گردد.پرهیز از مشغول نمودن خود در چند رشته
: تادر علمی به کمال نرسید ه نباید به سراغ دانش دیگر برود. به نظر میرسد این دیدگاه هم خیلی دقیق است چون آن های تحصیل همزمان دارند شاید از دو طرف بمانند.شناسایی ملاک اشرف بودن علوم
: متعلم باید آنچه ملاک اشرف بودن علوم است بشناسد و به سراغ او برود زیرا علوم از حیث رتبه و شرف در یک حد قرار ندارند بلکه برخی از علوم شرف ذاتی دارد، دانش آموز ملاک اشرف بودن را بشناسد تا بتواند اشرف علوم را انتخاب نماید.تعیین هدف کوتاه مدت و بلند مدت از تعلیم و تحصیل علم
: دانش آموز در حال حاضر هدف از یاد گرفتن و آموختن علم و دانش را تحلیه باطن و آراستن آن به فضایل باشد– آشنای با نسبت علوم به مقصد: دانش آموز باید بشناسد که این علم که او فعلا مشغول تحصیل آن است و اورا می آموزد چه مشکل و گره را از کار خودش باز میکند و چه مشکلی را از جامعه اش حل میکند زیرا اگر این آشنایی و این قدرت را نداشته باشدچه بسا به علومی مشغول گردد که فراگیری آن برایش ضرورت نداشته باشد.
شیوه های مورد تاکید ابن خلدون در آموزش
ابن خلدون به عنوان یک دانشمند مسلمان که گرایش کار کرد گرایانه به علم دارد برای آموزش و تعلیم شیوه های را ذکر نموده که به صورت اختصار به آنها اشاره میگردد
:پرهیز از متوسل شدن به زور و اجبار
: در امر آموزش از متوسل شدن به زور و فشار علیه دانش آموز به شدت باید پرهیز گردد چون اگر از این کار پرهیز نشود باعث بد رفتاری و نابهنجاری اجتماعی می گردد و دروغ گویی متعلم را درپی خواهد داشت.پرهیز از آموزش مطالب غیر ضروری
: بسیاری ازعلوم است که مورد نیاز دانش آموزان نیست آن علوم را نباید به اآن ها آموزش داد و یا اورا وادار به فراگیری همه علوم نباید کرد چون حوزه علوم خیلی گسترده است و نمی تواند به همه علوم دست یابد. حتی صاحب نظر شدن به یک رشته ای از علوم نیز دشوار است .نیامبختن علوم ذاتی با علوم آلی
: علوم به دودسته تقسیم می شود یکسری علوم است که مطلوبیت ذاتی دارد، یکسری علوم دیگر هستند که آلی و ابزاری به حساب می آید در تعلیم، آنهایی که مطلوبیت ذاتی دارد باید در مرحله اول آموزش داده شود و به علوم آلی نباید زیاد پرداخته شود زیرا سبب تضییع عمر دانش آموز میگردد، همچنین باید دانش پژوه را نسبت به هدف از فراگیری علوم آلی آشنا کند که زیاد به آن بپردازد.حفظ تدریج در تعلیم
: در آموزش باید گام بگام و تدریجی بودن تعلیم رعایت گردد، مبادا مسایل سخت و پایانی علوم را در همان مرحله اول به شاگرد آموزش داد وگرنه دچار سرخوردگی و دلزدگی میگردد. پس توجه به استعداد دانش آموز یکی از ارکان اساسی آموزش است.ادامه دارد...